حمیدرضا پگاه

خلاصه داستان : فیلم پرویز خان داستان زندگی پرویز دهداری، بازیکن و سرمربی سابق تیم ملی فوتبال ایران را به تصویر می‌کشد، او به عنوان بازیکن فوتبال را از تیم‌های جم و شاهین آبادان آغاز کرد و همچنین به عنوان اولین مربی باشگاه پرسپولیس تهران شناخته می‌شود.

خلاصه داستان : امیر که یک فرمانده پایگاه بسیج است، پس از آن که همسرش مورد تعرض یک مرد با نفوذ قرار می گیرد، با وجود مخالفت نیروهای امنیتی، فرد مهاجم را بازداشت می کند. خلاصه داستان فیلم دیدن این فیلم جرم است اینگونه روایت میشود: "فقط یک فیلم پنج دقیقه‌ای می‌خواستم تا بعدا بتونم از زنم و دخترم دفاع کنم، ولی امونم ندادند. صدای آژیراشون داره نزدیک‌تر می‌شه، الان مثل مور و ملخ می‌ریزن اینجا..."

خلاصه داستان : صحرا خبرنگار جسوری که در عشق شکست خورده و تحقیر شده، به دنبال برابری با ارشد شاهنگ، معشوق خود که از خانواده اصیل و ثروتمندی بوده تصمیمات ماجراجویانه ای می‌گیرد و وارد روابط تجاری پیچیده‌ای می‌شود که زندگی او و خانواده شاهنگ را دستخوش تغییرات اساسی می‌کند.

خلاصه داستان : داستان این فیلم زنی به نام لیلا است یک هفته فرصت دارد برای امری حیاتی از شوهر سابق اش رضایت بگیرد.

خلاصه داستان : داستان دکتری به نام پژمان است که پا را از خط بیرون گذاشته است. خودش هم این مسئله را می داند. بر او معلوم است که شرکت های چند ملیتی بازارهایشان را آسان به دست نیاورده اند که آسان از دست بدهند. سوء تفاهم عاطفی از یک سو و درگیری با همسرش از دیگر سو آغاز ماجراست.

خلاصه داستان : داستان این سریال روایتگر چند خانواده با قصه‌ها و مشکلات‌شان می‌باشد که هر شخصیت قصه و گذشته مخصوص به خودش را دارد. زنی به نام گیسو برازنده وارد زندگی چند زوج جوان می‌شود تا آرامش ظاهری زندگی آنان به آشوب کشیده شود و در ادامه گم شدن سگ پگاه در سفر شمال، مشکلاتی میان دو زوج جوان به نام‌های سهیل و پگاه ایجاد می‌کند.

خلاصه داستان : گیلدا، مالک رستوران سپید، سیاه ترین شب زندگیش را پشت سر می گذارد. او برای نجات زندگیش تا صبح فردا فرصت دارد.

خلاصه داستان : اشیاء بیشتر از مردم دوام می آورند. دو چاقو پس از نزدیک به یکصد سال بار دیگر با هم مواجهه می‌کنند. کسی چه می‌داند، شاید این مواجهه باز هم ادامه یابد، شاید هم این قصه همین جا خاتمه یابد.

خلاصه داستان : فیلم رقص پا درباره محمد علی وندی بازیگر، فیلمساز و معلم تئاتر است. او ناامید از مهاجرت به زادگاهش تهران بازگشته تا به همراه همسرش میترا صدری، نقاش، زندگی تازه ای را شروع کنند. اما جستجو برای پیدا کردن خانه ای مناسب و کنجی آرام غیر ممکن به نظر می رسد؛ کودکی در راه است.