گلاره عباسی

خلاصه داستان : سارا مقدم پس از گم شدن دخترش ارغوان، به دادسرا مراجعه می کند. موبایل ارغوان ردیابی می شود تا آخرین فردی که او را دیده مشخص شود. یافته ها از وقوع اتفاقاتی هولناک پرده بر می دارد.

خلاصه داستان : عیسی فرهمند، کارمند بازرسی سازمان بهزیستی در جریان بازدید از یک مرکز نگهداری دختران خیابانی، متوجه باند فساد مشکوکی می‌شود که او را به یک مهمانی زیرزمینی ممنوعه می‌رساند‌.

خلاصه داستان : زنی به نام راحله همراه با همسرش علی و فرزندشان در حاشیه شهر زندگی‌ ساده ای دارند، تا اینکه در اثر رویدادی تلخ، زندگی این خانواده دستخوش تحول شده و مجبور به درگیری‌ با اطرافیان خود می‌شوند.

خلاصه داستان : سریال آکتور درباره زندگی پر فراز و نشیب چند بازیگر مستعد تئاتر است که بعد از پیشنهادی که به آن‌ها می‌شود زندگی‌شان دستخوش ماجراهایی پیچیده می‌شود. این چند جوان در هیاهوی جامعه و مشکلات مختلفی که با آن درگیر هستند، ناچارند درگیر اتفاقاتی شوند.

خلاصه داستان : شادروان به دردسرهای یک خانواده پس از فوت ناگهانی پدرشان می‌پردازد. خانواده آنها که در حاشیه شهر زندگی می‌کنند درآمدی جز فروش سبزی ندارند و حالا با درگذشت پدرشان ماجراهای تازه‌ای برایشان به وجود می‌آید.

خلاصه داستان : شهربانو مادر سه فرزند است که به جرم انتقال مواد مخدر به حبس ابد محکوم شده است. او پس از یازده سال زندان، برای شرکت در عروسی پسرش برای چند روز از زندان آزاد می‌شود. با این حال، این آزادی موقت او را با جنبه دیگری از زندگی خود و خانواده‌اش قبل از بازگشت به زندان روبه‌رو می‌کند.

خلاصه داستان : کامران کامروا، همسرش ژاله و پسرشان در دنیایی مملوء از ثروت و تجمل زندگی می کنند. آنها آنقدر غرق در ثروت و رفاه هستند که کوچکترین درکی از زندگی و شرایط طبقات دیگر و بالاخص طبقه فرودست جامعه ندارند! اما ناگهان، زندگی سراسر خوشبختی آنها با وقوع اتفاقی شوکه کننده از هم فرو می پاشد و مقدمه ای بر اتفاقات پسین سریال می شود. به کامران کامروا خبر می‌رسد که پسرش را به جرم راه‌اندازی سایت‌های شرطبندی در خارج از کشور دستگیر کرده‌اند و ماموران به زودی به سراغ خود او خواهند آمد. کامروا پس از شنیدن این خبر به همراه چمچاره سوار هلیکوپتر شخصی‌اش می‌شود.

خلاصه داستان : پسری جوان به جبهه رفته است. مادر او در نبود پسرش روزهای تلخی را می‌گذراند و منتظر است که او روزی از جبهه بازگردد. او نمی‌داند پسرش اسیر شده یا در جنگ کشته شده است.